ایام فاطمیه
.
.
حتما قرار شاه وگداهست یادتان
اری همان شبی که دل زدم به نامتان
مشهــــــــــــــــــــد حرم ورودی باب الجوادتان
اقــــــــــــــــــــــــــــا دلم عجیب گرفته برایتان……
میلاد نور مبـــــــــــــــــــارک
ماه رمضان نهمين ماه از ماههاي قمري و بهترين ماه سال است. واژه رمضان از ريشه «رمض» و به معني شدت تابش خورشيد بر سنگريزه است.
میگويند چون به هنگام نامگذاري ماه هي عربي، ين ماه در فصل گرمي تابستان قرار داشت، ماه «رمضان» ناميده شد، ولي از سوي ديگر، «رمضان» از اسماء الهي است. ين ماه ماه نزول قرآن و ماه خداوند است و شبهي قدر در آن قرار دارد. فضيلت ماه رمضان بسيار زياد و نامحدود است.
به برخي از حوادث و رويدادهي مهم ين ماه اشاره میشود:
وفات حضرت خديجه در دهم رمضان سال دهم بعثت.
ولادت امام حسن مجتبي عليه السلام نيمه رمضان سال دوم هجرت.
جنگ بدر در سال دوم هجرت.
فتح مکه در سال هشتم هجرت.
مراسم عقد اخوت و پيمان برادري ميان مسلمان، و يجاد اخوت اسلامي بين پيامبر و امام علي عليه السلام.
بيعت مردم به وليتعهدي امام رضا عليه السلام در سال 201 قمري.
منابع :
هدية الانام الي وقيع اليام، محدث قمي، ص 21
فضيلت ماه رمضان:
ماه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شريفترين ماههي سال است. در ين ماه درهي آسمان و بهشت گشوده و درهي جهنم بسته میشود، و عبادت در يکي از شبهي آن ( شب قدر ) بهتر از عبادت هزار ماه است.
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در خطبه شعبانيه خود درباره فضيلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: «ي بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوي شما روي آورده است؛ ماهي که نزد خداوند بهترين ماهها است؛ روزهيش بهترين روزها، شبهيش بهترين شبها و ساعاتش بهترين ساعات است.
بر مهماني خداوند فرا خوانده شديد و از جمله اهل کرامت قرار گرفتيد. در ين ماه، نفسهي شما تسبيح، خواب شما عبادت، عملهيتان مقبول و دعاهيتان مستجاب است.
پس با نيتي درست و دلي پاکيزه، پروردگارتان را بخوانيد تا شما را بري روزه داشتن و تلاوت قرآن توفيق دهد. بدبخت کسي است که از آمرزش خدا در ين ماه عظيم محروم گردد. با گرسنگي و تشنگي در ين ماه، به ياد گرسنگي و تشنگي قيامت باشيد.»
آن گاه پيامبر اکرم وظيفه روزهداران را برشمرد و از صدقه بر فقيران، احترام به سالخوردگان، ترحم به کودکان، صله ارحام، حفظ زبان و چشم و گوش از حرام، مهرباني به يتيمان و نيز عبادت و سجده هي طولاني، نماز، توبه، صلوات، تلاوت قرآن و فضيلت اطعام در ين ماه سخن گفت.
منابع :
مفاتيح الجنان، تفسير نمونه، ج 1، ص 634؛ الميزان، ج 2، ص 15
فوايد روزه:
روزه فوايد جسمي و روحي فراوان دارد، شفا بخش جسم و توان بخش جان است، پاک کننده آدمي از رذايل حيواني، در ساختن فرد صالح و اجتماع بسامان بسيار موثر است، در تهذيب و تزکيه نفس و رهاندن انسان از روزمرگي و واماندگي در نياز هاي تن تأثير بسزايي دارد. فوايد طبي و بهداشتي روزه که از سودمنديهاي کوچک اين فريضه انسان ساز است به حدي است که شايد نياز به توضيح و تکرار نداشته باشد و بيشتر مردم کم و بيش از آن آگاهند. ما به اختصار به گوشه اي از اين فوايد انسان ساز اشاره ميکنيم: معده و دستگاه گوارش از اندام پرکار بدن آدمي است، با سه وعده غذا که معمول مردم است؛ تقريباً در همه ساعات دستگاه گوارش به هضم و تحليل و جذب و دفع مشغول است. روزه باعث ميشود از يکسو اين اعضا استراحت کنند و از فرسودگي مصون بمانند و نيروي تازه اي بگيرند و از سوي ديگر ذخاير چربي که زيانهاي مهلکي دارند تحليل رفته و کاسته شوند.
در روايات اسلامي حتي به فوايد جسمي روزه نيز تصريح شده تا برخي از سست عنصران، اگر نه با ايمان کامل لااقل با توجه به فوايد بهداشتي روزه اين فريضه ثمر بخش را بجاي آورند و از سودمنديهاي گوناگون آن در حد خود بهره ور شوند. پيامبر گرامي اسلام در همين رابطه فرموده اند: «صوموا تصحوا» روزه بگيريد تا سالم بمانيد. و نيز در روايات بسياري پيشوايان گرامي اسلام فرموده اند: « معده آدمي خانه بيماريهاي اوست و پرهيز از غذا درمان آن است»
بديهي است آنگاه فوايد بهداشتي روزه بهتر به دست ميآيد که روزه دار امساک روز را با زياده روي در شب تلافي نکند، که پر خوري خود موجب زيانهاي چشم گيري براي دستگاه گوارش است. با پيشرفت دانش پزشکي، برخي از پزشکان و متخصصان دريافته اند که امساک از خوردن و آشاميدن، عالي ترين روش درماني است، يکي از پزشکان ميگويد: « طرح درمان به وسيله روزه بسيار چنان معجزه آساست که بکار بستن آن مسير، طرحها و برنامه هاي طب عملي و جراحي را تغيير خواهد داد، زيرا روزه راه تازه اي به روي دانش پزشکي ميگشايد؛ و سلاح موثري براي مبارزه با بيماريها به اين دانش ميبخشد سلاحي که ميتوان آن را از راههاي گوناگون مورد استفاده قرار داد تا انسان را در مبارزه با علت بيماريها براي بهبود بيماران به نتيجه مطلوب و آشکار رسانند. »
با روزه و امساک ميتوان بيماريها را بهبود بخشيد و معالجه کرد البته در صورتي که با اعتدال و ميانه روي مقرون باشد و در هنگام سحر و افطار در خوردن و آشاميدن افراط نشود.بررسي فوايد بهداشتي و طبي روزه در اين مختصر نميگنجد، آنانکه به توضيح بيشتر علاقمندند ميتوانند به کتابهايي که در اين زمينه تأليف شده است مراجعه نمايند. بايد توجه داشت، بر خلاف تصور کوتاه انديشان، روزه هيچگونه ضرري براي افراد سالم مکلف ندارد و اگر کسي بيمار باشد و نتواند روزه بگيرد و با اين کار بيمار تر شود و يا روزه باعث گردد که بيماريش ادامه يابد کار حرامي مرتکب شده و روزه اش نزد خدا پذيرفته نيست، بيماري که روزه براي او ضرر دارد نبايد روزه بگيرد و فقط لازم است در روزهاي ديگر قضاي آن را بجا آورد و جبران کند.
افراد سالم بايد بدانند که روزه نه تنها زياني برايشان ندارد بلکه چنان که گفتيم، موجب تندرستي و صحت مزاج است و بگفته برخي شکم پرستان که خود روزه نميگيرند و ديگران را نيز از روزه باز ميدارند و تلقين ميکنند که روزه موجب زخم معده ميشود، نبايد اعتنا کرد، اينگونه دروغها تنها بهانه افراد سست عنصري است که که اسير شکم خويشند و از عزم و اراده انساني در آنان خبري نيست. « روزه باعث استراحت معده است و در حال روزه اسيد معده بجاي غذا به وسيله صفرا خنثي ميشود و زخم ايجاد نميگردد»
اکثريت غريب به اتفاق مسلمانان متدين ماه مبارک رمضان را روزه ميدارند و به هيچ وجه شکايتي از اين بيماري ندارند و نسبت بيماري زخم معده روزه داران بيشتر از ديگران نيست همانطور که گفتيم فوايد جسمي و بهداشتي روزه اگرچه چشمگير و غير قابل انکار است ولي مهمترين فوايد روزه اثرات بهداشتي آن نيست، متأسفانه برخي در بررسي فوايد روزه تنها به همين اثرات بهداشتي آن بسنده کرده اند، درحاليکه فوايد برتر روزه به جنبه هاي معنوي آن مربوط ميشود، فوايد جسمي روزه با اثرات معنوي آن در سازندگي تربيت و تزکيه انسان قابل مقايسه نيست، اگر چه همان فوايد طبي هم گواهي است بر اصالت اسلام عزيز، چرا که اين آيين فطري و آسماني چهارده قرن پيش با ژرف بيني و احاطه اي که جز از خداي متعال نميتواند بود در محيط جاهليت عرب دستوراتي براي انسانها وضع کرده است که دانش پزشکي انسان متمدن عصر ما با پيشرفت خود روز به روز بر گوشه هايي از حکمت آن پي ميبرد.
روزه از نظر بهداشت جسم و سلامتبدن و ابعاد ديگر داراى فوايد فراوانى است، روزه در سلامت معده و پاكسازى آن از انواع غذاها كه موجب انواع بيمارىهاست اثرات فوق العادهاى دارد.
پيامبر خدا فرمود: «المعدة بيت كل داء، و الحمئة راس كل دواء»
معده مركز و خانه هر دردى است، و پرهيز و اجتناب (از غذاهاى نامناسب و زياد خورى) اساس و راس هرداروى شفابخش است.
پيامبر عظيم الشان اسلام در يك بيانيه كوتاه، اثرات و فوائد سه چيز را به اين شرح بيان مىفرمايد: «اغزوا تغنموا، و صوموا تصحوا، و سافروا تستغنوا» اول، جنگ و جهاد كنيد تا مستغنى شويد، كه غنائم جنگى باعث استغنا مىباشد، دوم، روزه بگيريد تا صحت و سلامتى خويش را تضمين كنيد، سوم، سفر كنيد تا مالدار شويد، زيرا مسافرت و حمل كالاى تجارتى از شهرى به شهر ديگر يا از كشورى به كشور ديگر باعث رفع نيازمندىهاى جامعه و عمران كشورها مىگردد، در اين سه جمله پيامبر(صلى الله عليه و آله) سه باب از درهاى علم: جهاد (كه خود باعث تمكن و امكانات مالى مىشود)، بهداشت جسم و اقتصاد جامعه را بر روى ما مىگشايد.
امام على(ع) در فلسفه روزه چه مىفرمايد؟
ما اگر پوياى فلسفه روزه و حكمت تشريع آن باشيم و از خواص و فوائد آن بخواهيم اطلاعات بيشترى پيدا كنيم و به اشكال تراشيهاى منتقدين پاسخ اقناع كننده بدهيم به سخنان حكيمانه و درربار حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه گوش فرا مىدهيم در قسمتى از اين خطبه امام مىفرمايد: «و مجاهدة الصيام فى الايام المفروضات، تسكينا لاطرافهم، و تخشيعا لابصارهم، و تذليلا لنفوسهم و تخفيضا لقلوبهم، و اذهابا للخيلاء عنهم لما فى ذلك من تعفير عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق كرائم الجوارح بالارض تصاغرا و لحقوق البطون بالمتون من الصيام تذللا»
اميرمؤمنان عليه السلام به دنباله مطالب ارزشمندى مىفرمايد: از خدا بترسيد و از كيفر تباهكارى در دنيا، و از زيان ستمگرى در آخرت … و خداوند بندگان مؤمنش را حفظ مىفرمايد، به وسيله نمازها و زكاتها، ( و سپس فوائد و پارهاى از علل و فلسفه روزه را بيان مىفرمايد) و كوشش در گرفتن روزه در روزهاى واجب، براى آرام ماندن دست و پا و اندام و ديگر ايشان (از معصيت و نافرمانى) و چشم به زير انداختنشان و فروتنى جانهاشان، و زبونى دلهاشان، و بيرون كردن كبر و خودپسندى از آنان، چون در نماز است ماليدن رخسارهاى نيكو براى فروتنى، و (هنگام سجده نمودن) چسبانيدن اعضاء شريفه (هفت موضع) را به زمين براى اظهار كوچكى و «ذلتبه پيشگاه با عظمتش» و در روزه رسيدن شكمها به پشتها براى خضوع و ناچيز دانستن خويش كه روزه و نماز و زكات فلسفهاش سازندگى و تزكيه، و تذلل و تقلل به پيشگاه حضرت حق است، و از چيزهائى است كه مىتواند آدمى را از چنگ شيطان نجات بخشد، و از انواع بيماريهاى ظاهرى و باطنى برهاند، و مخصوصا درس مقاومت و مبارزه را عملا ياد آدمى دهد، مخصوصا روزه است كه از امتيازات بخصوص برخوردار است، كه پاداش آن فقط به خداوند بزرگ برگزار شده است. كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) درجائى ديگر مىفرمايد:«و الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق»
خداوند روزه را براى آزمايش اخلاص مردم واجب فرموده است، كه روزه در اخلاص عمل بسيار مؤثر است، يعنى كسى كه روزه مىگيرد و تمامى روز را با همه امكان بخوردنيها و آشاميدنىهايى كه در اختيار دارد، در عين حال امساك مىنمايد، جز اخلاص به پيشگاه حضرت حق مفهومى ديگر ندارد، و در قسمتى از نهج البلاغه مىفرمايد: «و صوم شهر رمضان فانه جنة من العقاب» و يكى از دلائل وجوب روزه اين است كه روزه ماه رمضان سپر است از عقاب الهى، يعنى روزه موجب غفران و آمرزش گناهان و معاصى انسان است، كه به وسيله روزه نجات از آتش جهنم و عقوبت پروردگار به دست مىآيد.
فوائد كم خورى از نظر بهداشت و تندرستى جسم و روح، درست است كه آدمى تاب گرسنگى زياد را ندارد، و اسلام هم نخواسته است كه انسان خود را در زحمت تحمل گرسنگى زياد قرار دهد، بلكه در بعضى روايات رسيده است: «اللهم اعوذبك من الجوع» خدايا از گرسنگى به تو پناه مىبرم، ولى در عين حال بايد متوجه بود، كه مقدارى از گرسنگى براى انسان لازم است! و فوائد بسيارى در بردارد، و بر عكس پورخورى و سير بيمارى زيادى به همراه مىآورد.
از نظر بهداشت و تندرستى، بايد غذا كمتر مصرف شود، و هنوز اشتهاء تمام نشده، دست از غذا خوردن بكشد، به تجربه ثابتشده است. افرادى كه كم مىخورند، از كسانى كه هميشه سير مىخورند سالمتر مىباشند، و تن درستترند.
ابعادى در فلسفه روزه از بيان امام صادق(ع)
هشام بن حكم از رئيس مذهب تشيع حضرت جعفر بن محمد (عليهما السلام) مىپرسد از علت و فلسفه روزه، امام مىفرمايد: «انما فرض الله الصيام ليستوى به الغنى و القير و ذلك ان الغنى لم يكن ليجد مس الجوع، فيرحم الفقير، لان الغنى كلما اراد شيئا قدر عليه، فاراد الله تعالى ان يسوى بين خلقه، و ان يذيق الغنى مس الجوع و الالم ليرق على الضعيف و يرحم الجائع»
حضرت صادق(عليه السلام): براستى خداوند روزه را واجب كرد، تا به وسيله او بين اغنياء و فقراء مساوات و برابرى به وجود آيد، و اين براى آن است كه ثروتمندانى كه هرگز درد گرسنگى را احساس نكردهاند، به فقراء ترحم نمايند، زيرا اغنياء هرگاه (خوردنى و آشاميدنى را) اراده نمودند (و هوس هر نوع ماكولات و مشروبات كردند) برايشان ميسر است، پس خداوند متعال «روزه را واجب نموده» كه تا بين بندگانش از فقير و غنى، برابرى به وجود آورد، و اينكه سرمايه داران مسلمان الم جوع و گرسنگى را لمس نمايند، تا بر ضعفاء رقت آوردند، و بر گرسنگان عالم ترحم نمايند، (و اين تنها شعار اسلام است، آرى تنها مكتبى كه به حال گرسنگان عالم ترحم نمايند، (و اين تنها شعار اسلام است، آرى تنها مكتبى كه به حال گرسنگان و محرومان مىانديشد اسلام است.
در حديثى طويل حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) چنين نقل مىفرمايد كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: «ما من مؤمن يصوم شهر رمضان احتسابا الا اوجب الله تبارك و تعالى له سبع خصال: اولها يذوب الحرام من جسده، و الثانية يقرب من رحمة الله عزوجل، و الثالثة قد كفر خطيئة ابيه آدم، و الرابعة يهون الله عليه سكرات الموت و الخامسة امان من الجوع و العطش يوم القيمة و السادسة يطعمه الله عزوجل من طيبات الجنة، و السابعة يعطيه الله عزوجل برائة من النار، قال: صدقتيا محمد»
هيچ مؤمنى نيست كه ماه رمضان را فقط به حساب خدا روزه بگيرد، مگر آنكه خداى تبارك و تعالى فتخصلت را براى او واجب و لازم گرداند: 1- هر چه حرام در پيگرش باشد محو و ذوب گرداند، 2- به حمتخداى عزوجل نزديك مىشود، 3- (با روزه خويش) خطاى پدرش حضرت آدم را مىپوشاند، 4- خداوند لحظات جان كندن را بر وى آسان گرداند، 5- از گرسنگى و تشنگى روز قيامت در امان خواهد بود، 6- خداى عزوجل از خوراكيهاى لذيذ بهشتى او را نصيب دهد، 7- خداى و عزوجل برائت و بيزارى از آتش دوزخ را به او عطا فرمايد. (پرسش كننده در اين حديث مفصل، عالم يهودى بود) كه عرض كرد راست گفتى اى محمد.
فلسفه و دلائل وجوب روزه از امام رضا(ع)
امام رضا(عليه السلام) در فلسفه و دلائل وجوب روزه مىفرمايد: «انما امروا بالصوم لكى يعرفوا الم الجوع و العطش، فيستدلوا على فقر الآخرة، و ليكون الصائم خاشعا ذليلا مستكينا ماجورا و محتسبا عارفا، صابرا على ما اصابه من الجوع و العطش، فيستوجب الثواب مع ما فيه من الامساك عن الشهوات و يكون ذلك واعظا لهم فى العاجل و رائضا لهم على اداء ما كلفهم و دليلا لهم فى الآجل و ليعرفوا شدة مبلغ ذلك على اهل الفقر و المسكنة فى الدنيا فيؤدوا اليهم ما افترض الله لهم فى اموالهم»
وقتى از حضرت درباره فلسفه روزه مىپرسند، مىفرمايد: همانا (مردم) مامور به روزه شدند تا بشناسند درد و ناگواريهاى گرسنگى و تشنگى را، و آنگاه استدلال كنند بر سختيهاى گرسنگى و تشنگى و فقر آخرت، (كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه شعبانيه مىفرمود: و اذكروا بجوعكم و عطشكم جوع يوم القيمة و عطشة، ياد آوريد از گرسنگى و تشنگى روزه داريتان گرسنگيها و تشنگيهاى روز قيامت را، كه اين يادآورى انسان را به فكر تدارك قيامت مىاندازد كه تا سعى كند، جد و جهد بيشترى در كسب رضاى خداوند و كمك به مخلوق ضعيفش بنمايد و آنان را از امكانات مادى و غير مادى خويش بهرهمند سازد).
(آنگاه امام عليه السلام خصوصيات صائم را اين چنين توصيف مىفرمايد) و هر آينه روزهدار بايد (به پيشگاه خداوند) بندهاى خاشع و ذليل و داراى استكانت و وقار باشد، (و خود و عمل خويش را) ماجور و مثاب دانسته، (و بداند كه اعمال و زحماتش) به حساب مىآيد، (و ناديده گرفته نمىشود) و در همه حال به آنچه كه انجام مىدهد از عبادات عارف باشد، و بر آنچه كه از گرسنگى و تشنگى به او مىرسد صبر كند، و در آن هنگام با امساك از شهوات (و پيروى نكردن از نفس اماره بسوء) مستوجب ثواب فراوانى مىشود، (و خداوند اجر و ثواب عبادت روزهداريش را به او مرحمتخواهد فرمود) و اين اوصاف حميده (كه براى صائم ذكر شد) واعظ خوبى براى روزهداران در دنيا خواهد شد، (كه اثرات وضعى اين اوصاف كاملا در چهره و اعمال و رفتار آنان مشهود خواهد گشت) و رائض و راغب استبر روزهداران بر اداء آنچه كه مكلف به آنند و راهنماى خوبى براى آنان است در عالم عقبى، و آنان بايد بشناسند شدت و اهميت مشكلات فقرا و بيچارگان را كه تا رحمت آورند بر فقراء و مساكين در دنيا، سپس اداء نمايند حقوق آنان را كه خداوند در اموالشان مقرر فرموده است. (يعنى اينطور نباشد كه خود خوب بخورند و بپوشند و ديگران گرسنه باشند).
شاعر عرب «حاتم بن عبد الله طائى» مىگويد:
و حسبك داء ان تبيتببطنة و حولك اكباد تحن الى القد!
يعنى: اين درد براى تو بس است كه شب با شكم پر بخوابى و در گردت جگرها باشد كه قدح پوستى را آرزو كنند (و براى آنان فراهم نشود چه جاى آنكه طعام داشته باشند.
بحثى ديگر در فلسفه روزه از امام رضا(ع)
امام رضا (عليه السلام) در يك پرسش ديگر از فلسفه روزه چنين مىفرمايد: «علة الصوم لعرفان مس الجوع و العطش ليكون العبد ذليلا مستكينا ماجورا محتسبا صابرا فيكون ذلك دليلا على شدائد الآخرة، علت روزه از براى فهميدن الم و درد گرسنگى و تشنگى است، تا بنده ذليل و متضرع و ماجور و صابر باشد و بفهمد شدائد آخرت را، مع ما فيه من الانكسار له عن الشهوات و اعظاله فى العاجل دليلا على الآجل ليعلم مبلغ ذلك من اهل الفقر و المسكنة فى الدنيا و الآخرة» علاوه بر اين كه در روزه انكسار شهوات و موعظه هست از براى امر آخرت تا بداند حال اهل فقر و فاقه را در دنيا و عقبى. بلى اين است قسمتى از فلسفه روزه از بيان حضرت رضا عليه آلاف التحية و الثناء.
بلى روزه از افضل طاعات است، زيرا كه روزه مشتمل بر انكسار شهوات بهيميه است كه شريعت آسمانى و احكام الهى نيامده مگر براى تعديل شهوات و توقيف و مهار آنها كه در حد اعتدال انجام گرفته، و براى تزكيه و طهارت نفس و تصفيه آن از اخلاقيات رذيله، زيرا مقصود از صوم مجرد امساك از اكل و شرب و مباشرت با نسوان نيست، بلكه غرض نهائى آن كف نفس و نگهدارى آن از شهوترانىهاى حيوانى است، چنان كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: الصوم جنة فاذا صام احدكم فلا يرفث و لا يجهل و ان امرء جادله او شاتمه فليقل انى صائم: كه روزه سپرى است از براى شخص، زيرا يكى از شما اگر روزه گرفتسخن زشت نگويد، و كارهاى بيهوده نكند، و اگر كسى با وى مجادله كند يا او را شماتت نمايد، او بگويد من روزه هستم، مراد از اين حديثشريف نبوى (صلى الله عليه و آله) اين است: كه روزه وقايهاى است كه نگه مىدارد آدمى را از انحرافات و لغزشها، كه به واسطه آن از دشمنانى بزرگ چون شيطان نفس، دشمن درونى، خلاصى مىجويد، پس نفس را كنترل مىنمايد از شهوات نابجا، و شيطان را از خود دور مىنمايد.
بر اين مبنا رسول الله (صلى الله عليه و آله) فرمود: «ان الشيطان ليجرى من ابن آدم مجرى الدم فضيقوا مجاريه بالجوع»، كه شيطان جريان مىيابد و نفوذ مىكند در فرزندان آدم، مانند جريان خون در بدن پس مجارى شيطان را در وجود خود به واسطه گرسنگى يعنى روزه تنگ نمائيد، و الحق، كه روزه بدون اثر چه فايده و ثمرى دارد؟ آرى فائده و اثرى ندارد كه آدمى غذاى ناهار خويش را به افطار تاخير اندازد، و از امساك و اجتناب از يك سرى مبطلات روزه، انواع تهمتها و دروغها و غيبتها و شهوترانىها و هتك حرمتخلق الله و حفظ نكردن ناموس خويش از نامحرمان و سوء تربيت فرزندان و سرعت غضب به حادثه كوچكى و ايجاد ضرب و شتم و صدها گناه ديگر مرتكب شود و بگويد من روزه هستم خير؟ اين نوع روزه اثرى و فايدهاى ندارد، بايد روزه قدرت ساختن و اصلاح نفس داشته باشد و روزه اين قدرت را دارد، لكن اين مائيم ارزش و اهمت او را تشخيص نداديم، و از اين نوع روزههاى بى اثر ثمرى جز گرسنگى و تحمل تشنگى عايد ما نمىشود، و چه فايدهاى است از براى روزهدار كه فريضهاى اداء كند و كبيرهاى مرتكب گردد، و با خيانتبر بندگان خدا در مال و عرض ايشان تجاوز نمايد
خلاصه كنم و اين بخش را «فلسفه روزه و حكمت مشروعيت» به سخن مولاى متقيان (عليه السلام) مزين نمايم كه امام عليه السلام در آنجا كه فلسفه پارهاى از احكام را تشريح مىفرمايد: «و الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق»
خداوند، روزه را براى آزمايش اخلاص مردم مقرر و فرض فرموده است، و كسى كه به پيشگاه حضرت حق اخلاص ورزد، تمامى اوصافى كه در فلسفه روزه بيان شده استشامل حالش مىشود، و روزه كاملا با اخلاص روزهدار، در رابطه است.
مناسبتهي ماه رمضان
روز اول ماه رمضان بنا به نقل «سمهودى مورخ عامه» در سال 654 هجرى، مسجد النبى (صلى الله عليه و آله) و حجرات مقدسه آن دچار آتش سوزى شد، و به قدرى شعلههاى آتش دامنه دار شد، كه سقف و ديوارها را فرا گرفته و فرو ريخت اين زمان مصادف با حكومت معتصم عباسى بود، وى دستور داد، بنيان مسجد را دوباره به پاى داشتند.
ايضا از وقايع روز اول ماه رمضان «بنا به نقل شيخ مفيد در مسار الشيعه» روز بيعتبه ولايتعهدى حضرت رضا عليه السلام است، و اين عمل از طرف مامون عباسى فقط يك نقشه سياسى براى فرو نشاندن انقلابات داخلى مخصوصا جلوگيرى از خروج و قيام شيعيان ايران (كه در اوائل خلافت مامون گرداننده خلافت او بودند) انجام گرفت. و ديگر ترس قيام اولاد على (عليه السلام) از جمله عوامل ولايتعهدى حضرت رضا (عليه السلام) از طرف مؤمون به شمار مىآيد.
غزوه تبوك يا فاضحه از جنگهاى حساس بين مسلمانان و روميان كه در سال نهم هجرى بر پا شد و به صلح انجاميد نيز در روز سوم ماه مبارك رمضان واقع گشت، و علت ايجاد اين جنگ چنين بود كه جاسوسان، به دربار امپراطوى روم (هراقليوس) (هرقل) گزارش دادند، كه پيامبر اسلام از دار دنيا رفت، امپراطور شوراى نظمي تشكيل داد، و تممي حاضران موقع را مناسب بسيج لشكر روم عليه حجاز ديدند و به سرپرستى مردى به نام يوحنا، يا (باغباد)، به سوى حجاز رهسپار، و در تبوك (محلى ميان حجاز و شام) با سپاه اسلام تلاقى كردند، و سپاه اسلام در تبوك كناره چشمه آبى تمركز يافتند، و اينكه چرا اين جنگ را فاضحه مىنامند بدان علت است كه منافقان از حضور در جنگ تخلف ورزيدند، و رسوا شدند، و اين جنگ را «ذوالعسره» نامند زيرا كه مسلمانان از نظر آذوقه و مركب و مهمات بسيار در عسرت و سختى بسر بردند.
روز هفتم ماه رمضان بنا به نقل شيخ مفيد قدس سره سال دهم بعثتحضرت ابوطالب عم و يار با وفاى پيامبر (صلى الله عليه و آله) وفات يافت.
همان مرد بزرگوارى كه در تمام نشيب و فرازهاى دوران رسالت و قبل از رسالتبرادر زاده عزيزش را يارى كرد و شر قريش را از او بازداشت و قلب نازنين پيامبر (صلى الله عليه و آله) را در تبليغات و رسالت الهى خوشحال و مسرور نمود، و با كلماتى نظير: «اذهب يابن اخى فقل ما احببت فوالله لا اسلمك لشىء ابدا» اى پسر برادرم برو و هر چه دوست مىدارى بگو (با مشركين و قريش) به خدا سوگند تو را در هيچ پيش آمدى وا نمي گذارم، (نوازش مي نمود) و از او پشتيبانى مي كرد.
آرى به اين بزرگوار تهمتبى ايمانى مىزنند، حضرت باقر (عليه السلام) فرمود: اگر ايمان ابى طالب را در يك كفه ترازو بگذارند و ايمان اين خلق را در كفه ديگر، ايمان او سنگين تر است. آرى ابوطالب چهل و دو سال، در نهايت وفا و صميميت و فداكارى به كفالت و حمايت پيامبر (صلى الله عليه و آله) پرداخت، كه او مانند پدرى مهربان و همسرش فاطمه بنت اسد همچون مادرى او را خدمت و حفاظت و پرستارى نمودند. و مرگ ابوطالب پيامبر (صلى الله عليه و آله) را به شدت متاثر ساخت، چرا كه حضرت يگانه حمي و پناه گاه خود را بعد از خدا از دست داد، كه دشمن پس از او بر پيامبر (صلى الله عليه و آله) جرى و گستاخ گشتند. و مدفن آن حضرت در مكه قبرستان ابوطالب كه به نام آنجناب ناميده شده قرار گرفت، «تغمده الله ببحبوحات جنانه»
در ماه مبارك رمضان سال دهم بعثتخديجه بانوى فداكار و همسر بى نهايت مهربان حضرت رسول (صلى الله عليه و آله) در روز دهم به سن شصت و پنجسالگى از دنيا رفت، و پيامبر (صلى الله عليه و آله) او را با دست مبارك خويش در حجون مكه (قبرستان ابوطالب) به خاك سپرد، و حزن در گذشت او پيامبر (صلى الله عليه و اله) را بسيار محزون ساخت كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) سال در گذشتحضرت خديجه را «عام الحزن» سال اندوه نام نهاده، بلى خديجه همسر بىهمتاى پيامبر (صلى الله عليه و آله) بانوئى كه از ثروت او اسلام رونق يافت و پشت پيامبر (صلى الله عليه و آله) راستشد، بايد سال در گذشتش را «عام الحزن» نام نهاد و مصيب پيامبر (صلى الله عليه و اله) شدت گرفت، زيرا كه پيامبر (صلى الله عليه و اله) مادر شايسته دخترش زهراى مرضيه را از دست داده و يارى همچون خديجه را هرگز به دست نخواهد آورد.
عايشه گفت پيامبر (صلى الله عليه و آله) از خانه بيرون نمىرفت مگر آنكه خديجه سلام الله عليها را ياد مىكرد، و بر او به خوبى و نيكى مدح و ثنا مىنمود، روزى از روزها غيرت مرا فرا گرفت، گفتم: او پيره زنى بيش نبود، و خدا بهتر از او به شما عوض داده است، پيامبر (صلى الله عليه و آله) غضبناك شد، به طورى كه موى جلوى سرش از غضب تكان مىخورد سپس فرمود: نه به خدا قسم بهتر از او را خدا به من عوض نداده، او به من ايمان آورد هنگمي كه مردم كافر بودند، و تصديق كرد مرا، هنگمي كه مردم مرا تكذيب مىكردند و در اموال خود با من مواسات كرد، وقتى مردم مرا محروم ساختند، و از او فرزندانى خدا روزى من كرد كه از زنان ديگر محروم فرمود، «يعنى خدا فاطمه را از او به من عنايت فرمود»
در دوازدهم رمضان، پيامبر (صلى الله عليه و آله) بين اصحاب عقد برادرى خواند، و بين خود و على (عليه السلام) نيز برادرى قرار داد، و با اين عقد اخوت، برادرى و مساوات و برابرى را در اسلام بنيان گذاشت اهل جهان را يك عائله و افراد بشر را عضو يك خانواده شمرد، و براى هميشه نژاد پرستى و امتيازات مادى و قبيلگى و رنگ و پوست را از ساحت مقدس اسلام پاك نموده وا اسف از استعمار فرهنگى و سياسى دنياى استكبار كه مانع از اجراى اين اصل در روى زمين است.
«ان هذه امتكم امة واحدة و انا ربكم فاعبدون» اين آئين شما آئين يگانهاى است «مشترك همه اديان من است» و من پروردگار شمايم، پس مرا بندگى كنيد».
«قل يا ايها الناس انى رسول الله اليكم جميعا» بگو: اى مردم من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم، ولى اين بينات و براهين ساطعات براى يهود و نصارى آن روز همچنين براى صهيونيست و امپرياليست اين زمان خوش آيند نبوده و نيست، چون آنان با اين مساواتها و برابريها نمىتوانند تفوق و برترى خود را بر جهان مستضعفين محكم سازند و جلو استحمارشان از خلق، گرفته مىشود!!.
پانزدهم ماه رمضان (بنا به نقل شيخ مفيد و شيخ بهائى در توضيح المقاصد) روز ولادت موفور السعادت حضرت سبط اكبر، امام حسن مجتبى (عليه السلام) است، و اين در سال سوم هجرت واقع شده است،
داستان ولادت به گونهاى كه در روايات شيخ صدوق(ره)در امالى و علل و عيون اخبار الرضا(ع)و روايات ديگر محدثين شيعه و اهل سنت آمده و ازامام سجاد(ع) روايتشده اين گونه است كه فرمود:
چون فاطمه(س)فرزندش حسن را به دنيا آورد، به پدرش على(ع)عرض كرد: نامى براى او بگذار، على(ع)فرمود: من چنان نيستم كه در مورد نامگذارى او به رسول خدا پيشى گرفته و سبقت جويم.در اين وقت رسول خدا(ص)بيامد، و آن كودك را در پارچه زردى پيچيده، به نزد آن حضرت بردند.حضرت فرمود: مگر من به شما نگفته بودم كه او را در پارچه زردنپيچيد؟سپس آن پارچه را به كنارى افكند و پارچه سفيدى گرفته و كودك را در آن پيچيد، آنگاه رو به على(ع)كرده فرمود: آيا او را نامگذارى كردهاى؟
عرض كرد: من در نامگذارى وى به شما پيشى نمىگرفتم!
رسول خدا(ص)فرمود: من هم در نامگذارى وى بر خدا سبقت نمىجويم!
در اين وقتخداى تبارك و تعالى به جبرئيل وحى فرمود كه براى محمد پسرى متولد شده، به نزد وى برو و سلامش برسان و تبريك و تهنيت گوى و به وى بگو: براستى كه على نزد تو به منزله هارون است از موسى، پس او را به نام پسر هارون نام بنه!
جبرئيل از آسمان فرود آمد و از سوى خداى تعالى به وى تهنيت گفت و سپس اظهار داشت: خداى تبارك و تعالى تو را مامور كرده كه او را به نام پسر هارون نام بگذارى. رسول خدا(ص)پرسيد: نام پسر هارون چيست؟عرض كرد: «شبر».فرمود: زبان من عربى است؟ عرض كرد: نامش را«حسن»بگذار، و رسول خدا(ص)او را حسن ناميد
و در برابر اين روايت، روايات ديگرى هم در كتابهاى علماى شيعه و اهل سنت آمده كه چون حسن(ع)به دنيا آمد، على(ع)او را«حرب»ناميد، و چون رسول خدا(ص)اطلاع يافتبه على(ع)دستور داد آن نام را به«حسن»تغيير دهد
و يا اينكه على(ع)نام اين نوزاد را«حمزه»گذارد و چون حسين به دنيا آمد نام او را«جعفر»گذارد، و پس از آن رسول خدا(ص)على(ع)راطلبيده و به او فرمود: به من دستور داده شده كه نام اين فرزند خود را تغيير دهم، سپس به على(ع)دستور داد كه نام آن دو را«حسن»و«حسين»بگذارد، و على(ع)نيز به دستور آن حضرت عمل كرد
ولى همان گونه كه صاحب كشف الغمه گفته است، اين مطلب بعيد به نظر مىرسد، و خلاف مشهور و ضعيف است، و مشهور همان است كه در روايتبالا ذكر شد، و باقر شريف در كتاب حياة الحسن اين گونه روايات را از موضوعات و جعليات دانسته و دليلهايى بر اين مطلب ذكر كرده كه بهتر استبراى اطلاع بيشتر به همان كتاب مراجعه نماييد
و در روايات بسيارى از طريق اهل سنت آمده كه اين دو نام شريف«حسن»و«حسين»در جاهليتسابقه نداشته و از نامهاى بهشتى است، و متن يكى از آن روايات كه طبرى در كتاب ذخائر العقبى روايت كرده، اين گونه است كه عمران بن سليمان گفته:
«الحسن و الحسين اسمان من اسماء اهل الجنة، ما سميتبهما فى الجاهلية»
(حسن و حسين دو نام از نامهاى اهل بهشت است كه در زمان جاهليتسابقه نداشته است.)
كنيه و القاب
و از جمله آداب و سنتهاى ولادت نوزاد پس از نامگذارى، تعيين كنيهبراى اوست كه طبق حديثى، امام باقر(ع)فرمود:
«انا لنكنى اولادنا فى صغرهم مخافة النبز ان يلحق بهم»
(ما براى فرزندانمان در كودكى كنيه قرار مىدهيم، از ترس آنكه مبادا در بزرگى دچار لقبهاى ناخوشايند گردند.)
و كنيه آن حضرت بر طبق روايات بسيارى«ابو محمد»بوده و كنيه ديگرى نداشته است.
و اما القاب آن حضرت بدين شرح است: سبط، زكى، مجتبى، سيد، تقى، طيب، ولى…
و مرحوم اربلى در كتاب كشف الغمة پس از نقل كنيه و القاب آن حضرت از روى كتابهاى اهل سنت گفته است: مشهورترين اين القاب«تقى»است و بهترين و شايستهترين آنها همان است كه رسول خدا(ص)او را بدان ملقب فرمود و آن«سيد»است.
در هفدهم يا نوزدهم ماه مبارك رمضان سال دوم هجرت، غزوه بدر واقع شد، اين غزوه، نخستين مقابله سپاه اسلام با كفر، و نبرد اهل توحيد با اهل شرك بود، در اين غزوه مشركان از جنبه ساز و برگ و اسلحه و مهمات بر مسلمانان برترى داشتند، و نفرات و افراد آنها تقريبا سه برابر سپاه اسلام بود.
فتح مكه بيستم ماه رمضان
فتح مكه در سال هشتم هجرى و بيستم ماه رمضان«انا فتحنا لك فتحا مبينا» براستى ما براى تو پيروزى روشن و آشكارى ايجاد و مقرر نموديم ، طبق نقل كتابهاى معتبر فتح مكه در بيستم ماه مبارك رمضان سال هشتم هجرت اتفاق افتاد.
تا سال هشتم هجرت با فتوحات پى در پى و پيروزيهائى كه نصيب اسلام شد شهر مكه، مركز شبه جزيره و معبد همگان، و مسجد الحرام، و كعبه معظمه و قبله اسلام و مسلمين،همچنان در تصرف بت پرستان و مشركان باقيمانده و بت پرستى و فساد و انحطاط اخلاقى و استثمار و استعباد انسانها در آنجا رائجبود، و سيصد و صتبتبر كعبه نصب بود كه مورد پرستش بت پرستان و قريش قرار مىگرفت، كه وقتى مكه را پيامبر (صلى الله عليه و آله) فتح كرد و در كنار خانه خدا پياده شد، و بى امان به شكستن بتها پرداخت، بزرگ بتها، «هبل» بود كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) با چوبى به آنها اشاره مىكرد، يا گوشه كمان در چشم آنها مىخلانيد، و اين آيه را مىخواند، «قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقا» پيامبر) بگو كه حق آمد و باطل نابود شد كه هر آينه باطل نابود شدنى است، رسول خدا (صلى الله عليه و آله) از على (عليه السلام) مشتى سنگريزه گرفت و بر آنها زد، و آيه «قل جاء الحق …» را قرائت نمود همه بتها برو افتادند سپس همه را از مسجد بيرون بردند و شكستند.
براى انداختن چند بت بزرگ از فراز ديوار كعبه، به فرمان پيغمبر (صلى الله عليه و آله) امير المؤمنين على (عليه السلام) پا بر كتف مبارك پيامبر (صلى الله عليه و آله) گذاشت و بتها را بزير افكند، و با پيامبر (صلى الله عليه و آله) با اين وضع شكوهمند و افتخار آميز همكارى كرد.
يكى از حوادث بزرگ ماه رمضان شهادت مولاى متقيان على (عليه السلام) است، او از ياران با وفاى پيامبر (صلى الله عليه و آله) و وصى و وزير و ابن عم و داماد آن حضرت بوده كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) در حق پسر عمش فرمود: «ان هذا اخى و وصيى و وزيرى و خليفتى فيكم فاسمعوا له و اطيعوا»، همانا على (عليه السلام) برادر و وصى و وزير و خليفه من است در ميان شما از او بشنويد و او را اطاعت كنيد.
مطلب جالب و قابل تذكر اين است كه آن حضرت مساله شهادت خويش را خبر اد، صاحب كشف الغمه از كرامات حضرت على (عليه السلام) نقل مىنمايد: وقتى حضرت از قتال خوارج نهروان به كوفه برگشت، در ماه مبارك رمضان داخل مسجد شد، پس از دو ركعت نماز به منبر تشريف برد، خطبه بسيار زيبائى قرائت فرمود: «فخطب خطبة حسناء» آنگاه رو به فرزندش حضرت مجتبى (عليه السلام) كرد، فرمود يا ابا محمد چقدر از ماه رمضان رفته؟ عرض كرد سيزده روز يا امير المؤمنين، سپس از امام حسين (عليه السلام) پرسيد يا ابا عبد الله چقدر از اين ماه مانده، عرض كرد هفده روز يا امير المؤمنين، آنگاه امام (عليه السلام) دست مبارك خويش را به محاسن شريف خويش گذاشت كه در آن حال سفيد بود فرمود: اين محاسنم به خونم خضاب خواهد شد، سپس اين بيت را در مورد قاتلش فرمود:
اريد حياته و يريد قتلى خليلى من عذيرى من مراد
من خواستار حيات و زندگى او هستم و او قصد جانم مىكند، كسى كه مورد علاقه من بود و او ابن ملجم مرادى است.
«ثم قال: هذا و الله قاتلى»، سپس اشاره به او فرمود: اين قاتلم مىباشد، گفتند يا امير المؤمنين آيا او را نمىكشى، فرمود: او كه هنوز با من كارى نكرده است .
عبدالرحمان بن ملجم مرادى لعنة الله عليه وقتى اين كلمات را شنيد سخت ترسيد و خاموش نشست تا آن حضرت از منبر فرود آمد، پس آن ملعون برخاستبه عجله در برابر آن حضرت بايستاد و عرض كرد يا امير المؤمنين من حاضرم و در خدمتشما هستم، اين دست راست و چپ من است كه در مقابل شما است، قطع كن دستهايم را و يا من را به قتل برسان، امام فرمود: چگونه تو را بكشم و حال آنكه جرمي از تو بر من واقع نشده است و اگر هم بدانم تو قاتل من هستى تو را نخواهم كشت، لكن بگو آيا از جهودانى زنى حاضنه داشتى؟ و روزى از روزها به تو خطاب كرد: «اى برادر كشنده شتر ثمود؟» عرض كرد چنين بود يا امير المؤمنين، حضرت ديگر سخن نگفت.
در رمضان سنه 92 فتح اندلس به دست مسلمين به رهبرى طارق بن زياد صورت گرفت و خداوند او را بر «ملك لذريق» در كنار نهر (لكة) به پيروزى رسانيد.
مسلمانان عرب و بربرهاى شمال آفريقا در سال 92 هجرى تحت فرماندهى سردار نمي طارق بن زياد كه خود از قوم سلحشور بربر و يكى از افسران لايق موسى بن نضير فرمانرواى آفريقا بود با 12 هزار سپاهى از تنگه ميان مراكش، و اسپانيا، (كه امروز به نام اين سردار نمي جبل الطارق ناميده شده) گذشت، و در اندك زمانى سراسر اسپانيا كه شامل كشور پرتقال كنونى هم بود فتح كرد، دكتر گوستاولوبون مىنويسد: اين فتح با نهايتسرعت انجام گرفت، تمام شهرهاى بزرگ دروازهها را به روى اين سپاه گشودند، و مانند قرطبه، مالقه، غرناطه، طليطله، و شهرهايى ديگر بدون مزاحمت فتح شد و به تصرف مسلمين در آمد و در طليطله كه پايتخت مسيحيان بود، بيست و پنج تاج از سلاطين «گت» به دست مسلمانان افتاد.
يكى از وقايع تاريخى كه بسيار حائز اهميت است در اوائل پيروزى انقلاب اسلمي ايران كه به دست زعيم و رهبر كبير مسلمين جهان حضرت امام خمينى ره دائر شده، «روز جهانى قدس است» كه از روز جمعه آخر ماه مبارك رمضان 1399 قمرى (1358 شمسى) شروع و مقرر گشت هر ساله در چنين روزى تمام مسلمين جهان راهپيمايى كنند.
اينك قسمتى از پيام امام خمينى قدس سره به مناسبت روز جهانى قدس از نظر خوانندگان گرمي مىگذرد: روز قدس، جهانى است، و روزى نيست كه فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفين با مستكبرين است، روز مقابله ملتهائى است كه در زير فشار ظلم آمريكا و غير آمريكا بودند، روزى است كه بايد مستضعفين مجهز بشوند، در مقابل مستكبرين، و دماغ مستكبرين را به خاك بمالند، روزى است كه بين منافقين و متعهدين امتياز خواهد شد، متعهدين امروز را روز قدس مىدانند و عمل مىكنند به آنچه كه بايد بكنند، و منافقين و آنهائى كه با ابرقدرتها در زير پرده آشنائى دارند، و با اسرائيل دوستى دارند در اين روز بى تفاوت نيستند، و يا ملتها را نمىگذارند كه تظاهرات كنند.
روز قدس، روزى است كه بايد سرنوشت ملتهاى مستضعف معلوم شود بايد ملتهاى مستضعف در مقابل مستكبرين اعلان وجود بكنند، بايد همانطور كه ايران قيام كرد، و دماغ مستكبرين را به خاك ماليد، و خواهد ماليد، تمام ملتها قيام كنند، و اين جرثومههاى فساد را به زبالهدانها بريزند.
روز قدس، روزى است كه بايد همت كنند و همت كنيم كه قدس را نجات بدهيم، روز قدس روزى است، كه بايد به اين روشنفكرانى، كه در زير پرده با آمريكا و عمال آمريكا روابط دارند هشدار داد، هشدار به اينكه اگر از فضولى دستبر ندارند سركوب خواهند شد.
روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است، و روز حكومت اسلمي است.
سخنرانى امام خمينى ره در روز قدس با محتواى و ابعاد وسيعى كه دارد، اهم نكاتش بر تجمع و اتحاد مسلمين براى سركوبى دشمنان اسلام تكيه شده، و اگر مسلمانان نيرومند جهان يد واحده شوند و اختلاف عقيده و اختلاف مذهب را كنار بگذارند، و براى دفاع از حريم اسلام، و قرآن، و كعبه، كه مشترك بين همه اقشار مسلمين عالم استبكوشند، هرگز اجازه تجاوز كفار و منافقين را به حريم اسلام و مقدسات آن نخواهند داد، تا جائى كه چند ميليون صهيونيست قبله اول مسلمين (بيت المقدس) را اشغال نموده، و در بين مسلمين تفرقه و جدائى بيندازند، و اينها هستند كه شيعه را از سنى، و سنى را از شيعه جدا مىنمايند، وحدت مسلمين را به هم مىزنند، تا كمر مسلمين را بشكنند، و از تفرقه آنان بهرههاى خود را ببرند.